عسلعسل، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

دفتر خاطراتی برای دخترم

ماه محرم 93

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) امسال هم مثل سالهای گذشته لباس سبز  برای عسل نذر کرده بودم که عکس هاشو در ادامه می بینید این عکس ابوالفضل نوه عمه بابایه که شب ششم نذری داشتن اینم از گوسفند نذری که انشب قربانی کردن . نذرشون قبول باشه اینم یه عکس از مراسم شب ششم خونه عمه بابایی اینجا هم شب هشتم محرم که عسل رو گذاشتیم سواراسب شده اینم عکس علیرضا پسر عمه عسله که روز عاشورا گرفته شده اینجا هم چند تا عکس روز عاشورا گرفتم که براتون میزارم بینید التماس دعا ... ...
18 آبان 1393

عسل رفته عروسی

27 شهریور ماه 93  عروسی دختر دایی باباست که باید بریم  دزفول که یه مسافرت کوتاه هم هست چون قراره شب انجا بمونیم. اینم عکس  شگون (یاد بود عروسی ) که به عسل دادن شب رو موندیم انجا فردا ظهرش هم رفتیم کنار اب ( علی کله ) که  خیلی خوش گذشت بعداز ظهر هم برگشتیم خونه. ...
29 شهريور 1393

عسل و استخر توپ

عسل توپ رو خیلی دوست داره امام نمیدونم چرا وقتی میبریمش استخر توپ مثل بچه های دیگه نمیره تو استخر البته این هفته که رفتیم با اشتیاق گفت ( پر ) یعنی بپرم منم گفتم بپر خیلی خوشحال بود و دلش نمیخواست از اونجا بیاد به زور راضی شد که بیاد بیرون بعدش مثل همیشه ماشین شارژی سوار شد که خیلی هم دوست داشت.     ...
23 شهريور 1393

کلمات به زبان عسل

دخترم عسل ماهه خیلی دوستش داریم تمام زندگیمونه مخصوصا حرف زدنش که بیشتر کلمات رو به زبون خودش میگه مثلا به شیر میگه ویر - پسته  رو میگه پپه - وقتی میخواد بگه پارک میگه پارک پر توپ بیب بیب تمام چیزهایی رو که تو پارک هست میگه البته با هیجان -توپ رو میگفت په به اش هم میگفت تاش - وقتی بهش میگم غذا چی میخوای درست کنم میگه مرغ  - پوپ یعنی سوپ البته مرغ هم خیلی دوست داره مخصوصا جوجه کباب. این مطلب ادامه خواهد داشت ... ...
9 شهريور 1393